ای کار گر...
رحیمه توخی رحیمه توخی

تقدیم به کارگرانی که بر ای رهائی بشریت

 از یوغ سرمایه ، دلیرانه می رزمند.  

 

٢٢/٤/٢٠٠٨

                               

ای کـارگر، ای دهـقان ، ای بـزگـر، ای رنجـبر !

بخشی حیات و نیرو به انسان و حیوان و شجــر

   بـا عـرق ریـزی جبـیـن ، بـر زمین کـاری بـذر

فـدای آبـلـه دسـتـت ، کـه دارد بــرگ و بــر

رنج فراوان می کشی ، دگـران گـیرنـد ثـمـر

خونت مکـد سـرمایه ، امسال و سالـهای دگـر

باشد سـلاح دستـت ، پتـک و داس و بیـل وتـبر

هـرگـز مبـاش  از ترفـند سـرمـایه بـی خــبـر

شوری داری بـر سـرت ، بر دلـت داری شــرر

یـوغ استـثماربشکن بـرده گـی آیـد بـه سـر

هـرروز تُهـی دست می شـوی بیشتراز روز دگـر

بنـیاد سـتم بـر کـن جـزء این نیسـت راه دگـر

برخیـز ، خروشـان شو ،  عالمی به جوش آور !

من یـار توام ، در رزم و در زنجیر و در سنگـر

ای کـارگـر، ای دهقـان ، ای بزگـر، ای رنجـبـر!

زین ورطـه نیست رهی نجات ، جزء انقلاب ِدیگـر

                                           *****

 

 

 

 

 


April 30th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان